عکاسی یکی از بزرگترین علاقههام بعد از کدنویسی و برنامهنویسی محسوب میشود. از این پس فیمابین پستها، کالکشنهایی از عکاسی های تفریحی و تجاری خودم را قرار خواهم داد. اولین پست عکاسی هم مربوطه به کالکشن زیتون خواهد بود. تصاویر در تابستان ۹۶ و در شهر بابلسر به سفارش یکی از شرکتهای تولیدکننده زیتون گرفته شده اند.
از پدربزرگم یک چیز خوب یادمه! اینکه هیچ وقت نمیفهمیدم چه زمانی شال و کلاه میکرد و سوار دوچرخهش میشد و میرفت سرباغ! همیشه خدا ۴صبح از خونه میزد بیرون! سرما و گرما و سن و سال هم نداشت! تا زنده بود اینکارو کرد. مادربزرگ هم پابهپا بابابزرگ بلند میشد. براش تو سماور ذغالی چایی دم میذاشت و تا شوهرشو راهی نمیکرد، سر به بالشت نمیذاشت. و من امروز از این حس خوب پدربزرگ حسرت میخورم. اینکه چجوری میتونست از قشنگترین ساعتهای روز، بهترین استفاده را ببرد و من باید این ساعتهای پربازده رو خواب باشم!